سرعت صوت ونور
در خلال یک هوای طوفانی توأم با رعد و برق ، در منطقه شما ، می توانید کاری که گفته می شود را یک سرگرمی برای خود به حساب آورید . دقتی روشنایی برق آسمان را دیدید ، شروع به شمارش نمایید و آن را تا شنیدن صدای غرش رعد ادامه دهید .عددی را که بدست آوردید بر 3 تقسیم کنید . جوابی بدست می آید که فاصله تخمینی بین شما و مرکز رعد و برق ( محل برخورد و اصطکاک ابرها ) بر حسب کیلو متر است .
توضیح :
صوت فاصله یک کیلومتر در هوا را به مدت تقریبی 3 ثانیه طی می کند ( سرعت صوت در هوا تقریباً 330 متر در ثانیه است . )از طرف دیگر نور همین مسافت را در زمان فوق العاده کوتاهی طی می کند ( نور در هر ثانیه مسافت 000/300 کیلومتر را طی می کند ) . رعد و برق همزمان اتفاق می افتند ، اما با سرعتهای مختلفی به سوی ما حرکت می کنند و به همین دلیل در زمانهای متفاوتی به ما می رسند
تست شناخت شخصیت با سازهای موسیـقی
کدامیک از این سازها را به بقیه ترجیح می دهید؟! سنتور؟ گیتار؟ پیانو؟ سه تار؟ ارگ؟ ویولون؟ دف؟ آکاردئون؟ یا ، شیپور ؟ با خواندن توصیفات زیر چندان مشکل نیست که بتوانید شخصیت خود را محک بزنید ...
سنتور: رفتار شما بسیار دلنشین است اما گاهی دیگران را از خود می رنجانید و این به دلیل شرایطی است که برای شما به وجود می آید. همیشه فکر می کنید که دیگران شما را درک نمی کنند اما این قضاوت در برخی موارد اشتباه است. یک نکته ی مهم دیگر این است که برای رسیدن به مقصد باید صبر پیشه کنید و جالب تر آنکه خود نسبت به این موضوع آگاه هستید.
گیتار: به اصطلاح شما فردی سرزنده و فعال هستید. در ارتباط خود با دیگران به دنبال واژه های درشت نمی گردید. شاید گاهی برای صحبت کردن از احساسات خود دچار مشکل می شوید ولی سعی کنید تا از آنچه هستید راحتتر باشید. کلام شما ساده اما دلنشین است و یکی از ویژگیهای شما آن است که اگر کسی را دوست بدارید نمی توانید به راحتی او را فراموش کنید. روابط اجتماعی مناسبی دارید و به شب های پر ستاره علاقه مندید.
پیانو: شما شخصیت آرامی دارید. تفکر منحصر به فرد شما، شما را از دیگران متمایز می کند. آرزوهای شما یا خیلی دور هستند یا خیلی نزدیک و بین این دو ستاره ای از آرزو برای شما چنان نمی درخشد که نظر شما را جلب کند. تخیل زیبایتان توانایی آنرا دارد تا به حقیقتی دست یافتنی و ملموس تبدیل شود حتی اگر دیگران آن را تأیید نکنند.
سه تار: اندیشه های عارفانه ای دارید. به آینده بسیار می اندیشید و آنچه در اطراف شما می گذرد برای شخصیت شما اهمیت کمتری دارد. در اثبات حسن نیت خود سعی و تلاش می کنید و در بعضی مواقع دست از آن برمی دارید. انسان مستعدی هستید و این به آن معناست که با کمی تلاش می توانید به قله های دست نیافتنی، برسید. البته بسیار خیال پرداز نیستید و دنیای ذهنی شما یک دنیای دست یافتنی است.
ارگ: شما یک فرد کاملا احساساتی هستید. با آنکه در بعضی مواقع آنرا بروز نمی دهید اما به این فکر می کنید که آیا کسی که دوستش دارید نیز به شما می اندیشد؟ بدانید که او نیز شما را تا حد امکان دوست دارد. حس و نوع عشق شما از عشق های صادقانه است که شاید برای کمتر کسی اتفاق بیفتد.
ویولون: شما فردی بسیار زیرک و باهوش هستید و متوجه نکاتی می شوید که دیگران از آنها غافلند. به زبان ساده یعنی مو را از ماست می کشید. باید در مسیر زندگی خود پا پیش بگذارید تا بتوانید موفق شوید و قبل از انجام هر کاری درباره ی آن بیندیشید تا موقعیت های خوب را شکار کنید. غرور شما قسمتی از شخصیت شماست پس نه به راحتی آنرا زیر پا بگذارید و نه آنرا سر سختانه برای خود حفظ کنید.خوشبختی شما در گرو استفاده ی به موقع از لحظه هاست، لحظه و زمان را از دست ندهید.
دف: از ارتباط با خداوند لذت می برید و این امر نشأت گرفته از اندیشه های عارفانه ی شماست. در ذهن و افکار خود به سیر و سفر می پردازید و این سفر نه به معنای سفر از شهری به شهر دیگر، بلکه از عالمی به عالم دیگر است. شما دوست دارید که در آن عالم لحظاتی را سپری کنید، در آنجا بغض خود را بشکنید و خالصانه با خدای خود حرف بزنید. شاید فکر می کنید خدا شما را فراموش کرده است اما خدا بندگانش را هرگز فراموش نمی کند.
آکاردئون: وجود شما سراسر از عشق است و شما عاشق دوست داشتن هستید. آنچه که شما گم کرده اید و به جستجوی آن می پردازید درون شما وجود دارد. به اطراف خود بیشتر توجه کنید، گم کرده ی شما بسیار نزدیک به شماست، سعی کنید مهار زندگی خود را در دست داشته باشید تا آن را بیشتر رام کنید.
شیپور: شما یک انسان خوش نشین هستید. دیگران فکر می کنند به راحتی می توانند به درون شما پی ببرند اما به واقع خلاف این موضوع است. با آنکه به طور غیر مستقیم در حل مسائل خود از دیگران کمک می گیرید اما سعی کنید تا از اندیشه های دیگران نیز به طور مستقیم بیشتر استفاده کنید!
چرا فیس بوک افراد را افسرده میکند؟
نفوذ فیس بوک در زندگی دیجیتالی روز به روز در حال افزایش است و محققان به دنبال پاسخ این سوال هستند که این شبکه اجتماعی چگونه درک ما را از اعضای خانواد و دوستانمان دگرگون میکند.
digitaltrends نوشت: سه تن از محققان جامعه شناس دانشگاه Utah Valley اخیرا مطالعهای انجام دادهاند که نوعی همبستگی را بین رفتار کاربران فیس بوک در زندگی شخصی و مدت زمانی که آنها در این شبکه اجتماعی می گذرانند نشان می دهد.
از حدود 425 دانشجو خواسته شد که بگویند چقدر با این دو جمله موافق یا مخالف هستند:
1- زندگی من عادلانه است.
2- دوستانم نسبت به من زندگی بهتری دارند.
علاوه بر این از آنها پرسیده شد در روز چه مدت زمانی را صرف بودن در فیس بوک می کنند؟ چند تا دوست فیس بوکی دارند؟ و چقدر آنها را از نزدیک می شناسند؟ محققین هم چنین سعی کردند تا فاکتورهایی مانند وضعیت تاهل، جنسیت، اعتقادات مذهبی و نژاد را هم در نظر بگیرند.
نتایج جالب توجه بود و الگوهای جالبی به دست آمد؛ دو تن از جامعه شناسان دریافتند آن افرادی که تصور می کنند دوستانشان نسبت به آنها زندگی بهتری دارند، مدت زمان بیشتری را در فیس بوک میگذرانند. این دو محقق در مقاله خود نوشته اند: آنهایی که بیشتر در فیسبوک می مانند اغلب تصور می کنند سایرین از آنها شادترند و زندگی ناعادلانه است و آنهایی که در هفته بیشتر به فیس بوک سر می زنند نیز فکر می کنند زندگی دوستانشان از آنها بهتر است و شادتر هستند. علاوه بر این افراد زیادی که حتی دوستان فیس بوکی خود را خیلی نمیشناختند معتقد بودند که آنها زندگی بهتری دارند.
این تحقیق که در Cyberpsychology، مجله رفتار و شبکه های اجتماعی، منتشر شده است نشان می دهد آنهایی که مدت زمان کمتری را در فیس بوک می گذرانند و بیشتر وقت خود را با دوستان واقعی در زندگی حقیقی صرف می کنند کمتر احساس ناراحتی و ناخشنودی دارند. از آنجاییکه بیشتر کاربران فیس بوک به جای آگاهی از حقایق و زندگی واقعی دوستان خود تنها با دقت تمام به عکس های آنها که در لحظات شاد زندگیشان گرفته شده نگاه میکنند، بیشتر هم تصور می کنند که دوستانشان از آنها شادترند.
در تحقیق قبلی هم که سال گذشته توسط آکادمی اطفال آمریکا انجام شد محققان به این نتیجه دست یافتند که افسردگی در کودکان و نوجوانان ممکن است با دیدن نمایههای (استتوس) مثبت و عکسهای شاد دوستانشان در فیس بوک افزایش پیدا کند.
منطقی هستید یا احساسی؟
آزمایشی ساده برای اینکه بفهمید احساستی هستید یا منطقی؟؛ !
این آزمایش ساده به اینگونه است:
مطابق تصویر (1) دستانتان را در حالی که انگشتان از هم فاصله دارند، بلافاصله و بدون هیچ فکری در هم گره کنید …
(مانند تصاویر (2) و (3))
اگر انگشت شست چپ مانند تصویر (2) روی انگشت شست راست قرار گرفت، شما فرد احساسی هستید و اگر بر عکس انگشت شست راست شما مانند تصویر (3) روی انگشت شست دست چپ قرار گرفت، شما فردی منطقی هستید. اگر کمی دقت کنید، درخواهیدیافت که شما تنها یک حالت انگشتان را میتوانید به راحتی داشته باشید و اگر بخواهید حالت عکس آن را با انگشتان اجرا کنید، قدری مشکل خواهد بود. حالتی که به راحتی برای شما مقدور است، گویای نوع شخصیت شماست...
خب… حالا که فهمیدی جزء کدام دستهای، میتوانی در ادامه خصوصیات هر دسته را بخوانی:
انسان ها به دو دسته تقسیم می شوند:
الف) افراد احساسی
ب) افراد منطقی
افراد احساسی افرادی هستند که بر پایه احساسات و عواطف خود، تصمیمات مختلف زندگیشان را میگیرند. اما افراد منطقی افرادی هستند که براساس عقل و منطق و استدلال خود تصمیمگیری میکنند. افراد
احساسی، نیمکره راست مغزشان فعالتر است؛ در صورتی که افراد منطقی، نیمکره چپ مغزشان فعالتر است. افراد احساسی دارای خصوصیاتی همچون خلاقیت، احساسی بودن، کلینگر بودن، بلندپروازی، رؤیایی و
دلرحم بودن و … هستند. اما افراد منطقی خصوصیاتی همچون: نظم، منطقی بودن، پرداختن به جزئیات، واقعگرا بودن، و بالا بودن قوه تحلیل و استنتاج را دارا هستند. افراد منطقی یا احساسی هر کدام به
نوبه خود عالی هستند و هیچکدام بر دیگری برتری ندارد. در واقع این دو گروه مکمل یکدیگر در روابط اجتماعی سالم هستند.
بیش از دو هزار سال پیش فیثاغورث نظریه خود را درباره پیروی موسیقی از قوانین طبیعیِ هارمونی مطرح کرد. به طور دقیق تر او به این نتیجه رسید که در طبیعت همه چیز از ریتم ها و الگوهای موسیقی
پیروی می کنند. از آن زمان تاکنون، موسیقی برای ایجاد تعادل بین ذهن و بدن و بازگشت ذهن به هارمونیش با طبیعت استفاده می شود.
اما با پیچیده تر شدن نیازهای انسان و شیوه زندگی او، موسیقی نیز دستخوش تغییرات گوناگونی شده و شاهد پیدایش ژانر های مختلفی بوده که هر کدام تأثیرات خاص خودشان، خوشایند یا نا خوشایند، را بر شنوندگان
خود بر جای می گذارند که پی بردن به آن ها خالی از لطف نیست. از این رو، در اینجا سعی بر این است تا تأثیر این ژانر ها به طور خلاصه معرفی گردند. واضح است که گستردکی سبکهای موسیقی حتی در یک ژانر مشخص
مثل موسیقی کلاسیک هم به شدت وسیع است و آمار هایی که در این مطلب داده میشود، مربوط به تاثیر کلی این ژانرها میباشد.
موسیقی کلاسیک: موسیقی کلاسیک ذهنیت و تصاویر گوناگونی را در ذهن افراد پدید می آورد. از نظر برخی، این نوع موسیقی کسل کننده است، در حالیکه گروهی دیگر عاشق پیچیدگی این نوع موسیقی
هستند. بسیاری از انسان ها نمی دانند که موسیقی کلاسیک به طرز غیر قابل باوری قدرتمند است و از تأثیرات دگرگون کننده آن بر احساس و عواطف انسان بی خبرند.
معمولا موسیقی کلاسیک باعث آرامش جسمی و برانگیختن ذهن می شود. موسیقی کلاسیک همچنین استرس را کاهش می دهد (حتی در کسانی که به این نوع موسیقی علاقه خاصی ندارند) و انواع خاصی از توانایی های ذهنی مانند
توانایی زبانی، استدلال مکانی و زمانی را بهبود می بخشد. این نوع موسیقی شنونده را باهوش تر نمی سازد اما فضایی ایده آل برای اندیشیدن فراهم می آورد.
در واقع گوش دادن به موسیقی کلاسیک فعالیت امواج ذهن را یکنواخت ساخته و کاهش می دهد که باعث احساس آرامش می شود. موسیقی کلاسیک همچنین میزان ترشح اندورفین را بالا می برد که باعث می شود احساس بهتری به
شنونده دست بدهد، استرس او کاهش یابد و فرد کلا احساس خشنودی کند.
پژوهشگران ثابت کرده اند که گوش دادن به موسیقی کلاسیک در تنظیم هورمون های مربوط به استرس مؤثر است. این نوع موسیقی همچنین باعث آرام شدن تنفس می شود. وقتی که نفس کشیدن به آرامی صورت گیرد، ذهن انسان
نیز به آرامش می رسد.
بر اساس تئوری «تأثیر موتسارت»، گوش دادن به موسیقی کلاسیک باعث می شود که فرد باهوش تر شود یا اینکه اگر کودکان در معرض موسیقی کلاسیک قرار بگیرند، بر رشد ذهنی آن ها تأثیر مثبت می گذارد. تأثیر
موتسارت مورد آزمایش قرار گرفته و نتایج این آزمایش ها نیز شگفت انگیز بوده اند. به عنوان مثال، دانش آموزانی که در حال امتحان دادن به موسیقی کلاسیک گوش می دادند، نمره های بهتری کسب کردند تا دانش
آموزانی که در سکوت به پرسش ها پاسخ داده بودند
محبوبه خلوتى.
تأثیر مثبت موسيقى بر روح و روان کودکان و سالمندان
.
تحقیقات جدید نشان میدهد افرادی که به طور منظم یک ابزارموسيقى را مینوازند بعد از مدتی شکل و قدرت مغز خود را تغییر میدهند که این عامل در نهایت میتواند به بهبود مهارتها و تواناییهای ادراکی آنها منجر شود. حتی نواختن موسيقى میتواند میزان ضریب هوشی را در میان کودکان و بزرگسالان تا 7 درجه افزایش دهد.
محققان در این باره اعلام کردند: شواهد نشان میدهد مغزموسيقىدانان از لحاظ ساختار و عملکرد با افرادی که باموسيقى آشنایی ندارند تفاوتهای زیادی دارد. نواختن موسيقى سبب میشود قسمتهای خاصی از مغز که وظیفه پردازش و نواختن یک موسيقى خاص را دارند تقویت شوند. این قسمتها همچنین وظایف دیگری مانند تواناییهای حرکتی، مهارتهای شنیداری و ذخیرهسازی اطلاعات را دارند و زمانی که فردی شروع به آموختن نواختن یک ساز میکند این قسمتها به طور قابل توجهی رشد کرده و عملکرد آنها طی دوران آموزش روز به روز بهتر میشود.
لوتز جانک، روانشناس دانشگاه زوریخ، در اینباره گفت: «آموختن موسيقى بدون شک فواید زیادی برای مغز انسان دارد تا جایی که میتواند ضریب هوشی (IQ) فرد را تا 7 امتیاز افزایش دهد. ما در بررسیهای خود متوجه شدیم که حتی افراد بالای 65 سال هم، 4 یا 5 ماه بعد از شروع به آموزش نواختن یک ساز تغییرات زیادی در مغزشان به وجود میآید. حتی چند هفته بعد از شروع آموزش موسيقى نشانههای مثبتی در مغز سالمندان دیده میشود که این تغییرات در نهایت سبب میشود سالمندان ابتلا به بیماریهای مغزی مانند آلزایمر را به تأخیر بیندازند و حتی از بروز بعضی از فلجیها که به خاطر کاهش عملکردی مغز به وجود میآید پیشگیری میشود.»
موسيقى روی هر دو نیمکره مغزی انسان تأثیرگذار است و باعث تقویت هر دو بخش میشود. قسمتهایی از مغز افرادی که موسيقى مینوازند و وظیفه کنترل قدرت شنیداری، حافظه و قسمتهایی که وظیفه کنترل دستها را دارند در حین آموزش موسيقى به بهترین شکل تمرین داده میشوند و تقویت میشوند.
موسيقى به دو شکل میتواند به بهبود وضع جسمی و روحی فرد کمک کند به طوری که در فرد شنونده باعث تحریک واکنشهای عاطفی و ذهنی فرد میشود و در فرد نوازنده که خود نیز در ایجاد موسيقى فعال است، علاوه بر تحریک عواطف موجب تقویت ارتباط جسم و ذهن شده و به هماهنگی این ارتباط در بدن کمک میکند. از آنجایی که نواختن موسيقى به صورت گروهی یا فردی انجام میشود و تأثیر آن نیز بر روح متفاوت است بنابراین تأثیر نواختن و یا شنیدن آن میتواند غمگین کننده، اضطراب آور یا نشاط بخش و آرامکننده باشد.
جانک در ادامه گفت: «در مورد کودکان ما متوجه شدیم یاد گرفتن موسيقى به آنها نظم و توجه بیشتر و برنامهریزی را میآموزد که همه این تواناییها برای بهبود عملکرد این کودکان در طول دوران تحصیل آنها در مدرسه و دانشگاه بسیار مفید است. کودکانی که موسيقى را فرامیگیرند با سرعت بیشتری میتوانند خود را با آموزش زبان
شادى خود را به هيچ چيز و هيچ كس وابسته نكن تا هميشه از آن برخوردار باشى
نيچه "
زندگی بدون موسيقی اشتباهی بيش نيست.
موسیقی نتها مانند کلمات معنی مشخصی دارند ولى ترجمه و تفسیر آنها غیر ممکن است
موسیقی شاعرانه ترین ، نیرومند ترین و زنده
ترین هنرهاست ، باید آزادتر از هنرهای دیگر نیز باشید.
موسیقی به خودی خود پردانه ترین هنر های زیبا بوده ،
همه طبیعت را شامل میشود.اگر تنها هنرش بنامیم ، از ارزش آن کاسته خواهد شد
گمان میکنم تاثیر موسیقی در هر کس یک وجود ثانوی را بیدار میکند که خیلی عالی تر از هستی معمولی است
بعد از سکوت در بیان آنچه قابل گفتن نیست هیچ چیز به پای موسیقی نمیرسد
کسانی که موسیقی را صرفا برای موسیقی کار میگيرند از خود
موسیقی چیزی نخواهند فهمید
من زندگی نمی کنم مگر برای موسیقی که از زمان جوانی روح ام را تسخیر کرده است
موسیقی زبان واقعی جهانی است.موسیقی وسیله ای است برای اتفاق و تفاهم مشترک بین مردم
به گفته محققان تأثير موسيقى بر روى بدن
شگفت انگيز بوده و به صورت مشهودى بر روى قطر رگهاى خون تأثير مي گذارد. چنين فرايندى تنها در زمان انجام فعاليتهاى ورزشى و يا استفاده از ادويه که به همين منظور تجويز مى شوند در بدن انسان مشاهده
مى شود.
زمانى که رگهاى خون گشوده مي شوند، جريان خون به شکل يکنواخت حرکت کرده و احتمال ايجاد لخته هاى
خونى در رگها کاهش خواهد يافت که در نهايت از ميزان بروز ايستهاى قلبي کاسته خواهد شد. اين پديده همچنين از سخت شدگى رگها نيز جلوگيري خواهد کرد.
متخصصان بر اين باورند که گوش سپردن به موسيقى مورد علاقه و پر نشاط، طبق برنامه خاص، در کنار ورزش و مصرف ادويه تجويز شده، مى تواند سلامتى مضاعفى را به عروق بدن و قلب
ببخشد.
محققان براى آزمايش اين نظريه، 10 مرد و زن سالم را مورد مطالعه قرار دادند. اين افراد براى انجام
آزمايش موسيقي مورد علاقه خود را به همراه آورده بودند.
اين افراد همزمان با انجام آزمايشهاى
فراصوتي براي کنترل عملکرد رگهاي بدن، به مدت نيم ساعت به موسيقى مورد علاقه خود و نيم ساعت به موسيقى که آنها را مشوش مي کرد، گوش سپردند.
بر اساس گزارش رويترز، نتايج نشان داد که به نسبت اندازه هاى طبيعى، قطر رگهاى خون هنگام شنيدن موسيقى شاد، 26 درصد افزايش مى يابد و در مقابل شنيدن موسيقي آزار دهنده، بر روى رگها به
ميزان 6 درصد تأثير معکوس خواهد داشت.
به گفته متخصصان سبک موسيقي در اين پديده نقشي نداشته و تنها علاقه مندي فرد به آن و همچنين شاد بودن آن باعث ايجاد اين تاثير شگفت انگيز خواهد شد
روزانه چند ساعت براي شنيدن موسيقي وقت ميگذاريد؟ آيا تاكنون سعي كردهايد با موسيقي آرامش خود را به دست آوريد؟
آيا براي كاهش استرس و نگراني از موسيقي كمك گرفتهايد؟
تاريخچه استفاده از موسيقي در درمان، با تاريخچه تمدن بشر همسن است. انسانها از آغاز تاريخ به جنبه مهم سلامت و
درمان موسيقي پي بردند و امروز از موسيقي علاوه بر تقويت نيروي ذهن، ايجاد آرامش روحي و جسمي، در بهبود و شرايط درمان بيماران به تنهايي يا به همراه ساير درمانهاي استفاده
ميكنند.
آرامشي از جنس موسيقي:موسيقي اثرات فيزيولوژيك روي بدن دارد و سبب كاهش تنفس، كاهش ضربان قلب و فشار خون ميشود و آرامش عصبي و عضلاني در فرد
ايجاد ميكند. اثرات آرامش روحي موسيقي با منحرف كردن ذهن ايجاد شده و باعث تفكرات مثبت، استدلال كردن و يادآوري گذشته ميشود. همچنين ارتباط عاطفي و حافظه بلندمدت فرد را بهبود ميبخشد و حتي صحبت كردن
فرد را تحتالشعاع قرار ميدهد و از اثرات آرامشبخش و كاهش اثرات ذهني ناشي از استرس در درمان بيماريهاي رواني چون افسردگي يا سردردهاي عصبي و ميگرن بهره
ميگيرند.
تسكين درد با موسيقي: اثرات ضد درد موسيقي امروزه مشخص شده و از آن در تسكين
دردهاي مزمن مانند دردهاي ناشي از عملهاي جراحي استفاده ميشود. همچنين از اثرات درماني موسيقي در بيماران داراي ضايعات عصبي، آلزايمر و پاركينسون يا بيماران دچار سكته مغزي به منظور بهبود مهارتها و
هماهنگي حركات ميتوان سود جست.
اثرات نشاطآور موسيقي: موسيقي باعث واكنش اتونوميك در بدن و ايجاد نشاط ميشود. اثرات شاديبخش موسيقي را به ترشح
اندروفينها كه در بدن ترشح ميشوند نسبت ميدهند. از اين اثر در بالا بردن سطح كيفيت زندگي افراد مبتلا به سرطان يا بيماريهاي مزمن استفاده ميشود.
موسيقي و توانبخشي: جنبههاي ديگر موسيقي در توانبخشي مطرح است. در افراد
عقبمانده ذهني براي آموزش مهارتها و ايجاد توازن حركات، از موسيقي سود ميجويند. در معلولان جسمي نيز براي هماهنگي حركات مفاصل و انقباضات ماهيچهاي، موسيقي بسيار مفيد است.در افرادي كه مشكلات گفتاري
دارند، كلام آهنگين و سرودها ميتواند ريتم تكلم را بهبود بخشد. حتي از موسيقي براي برقراري ارتباط و ارتقاي سطح ارتباطي و عاطفي اين افراد استفاده ميشود.يكي ديگر از جنبههاي درماني و توانبخشي
موسيقي، استفاده از آن براي بهبود عملكرد ذهني و جسمي سالمندان و ايجاد انگيزه و انرژي در آنان بخصوص كساني است كه در خانه سالمندان مورد مراقبت قرار ميگيرند.
استفاده صحيح از موسيقي : نكته مهم استفاده از موسيقي براي ارتقاي آرامش و
تقويت ذهن، اين است كه موسيقي مناسب با روحيه خود انتخاب كنيم، صداي موسيقي را در حد متعادل تنظيم كنيم و كاملا با موسيقي همراه شويم. در ضمن براي استفاده درماني از موسيقي حتما از كارشناس اين رشته
مشاوره بگيريم و از نظر پزشك بهره ببريم
.
|
||||||
|
موسيقي روح را به حركت واميدارد و قادر است تاثيرات قوي و متفاوتي در آدميبرجاي بگذارد. موسيقي ميتواند انسان را آرام و يا هيجان زده كند.
به راستي موسيقي چگونه ما را تحت تاثيرشگرف خود قرار ميدهد؟ به اعتقاد كارشناسان موسيقي به روشهاي مختلف ميتواند در انسان تاثير بگذارد واز اين رو مورد استفادهها ي
گوناگون قرار بگيرد. در علم پزشكي به عنوان يك منبع تحقيقاتي و نيز براي درمان امراضي چون حملات ناگهاني، فشارخون پائين، بيماريهاي رواني چون افسردگي، اضطراب، بي خوابي و به طور كلي ميتوان گفت به
عنوان عاملي موثر در بهبود سريع تر غالب بيماريها، به كار ميرود.
طبق تحقيقات موسيقي شناسان، گوش دادن به موسيقي، بسته به نوع ملودي آن، ميتواند بر متابوليسم بدن تاثير بگذارد، فشار خون شنونده را بالا يا پائين ببرد، توازن انرژي
برقرار كرده،و حتي به تنظيم سيستمهاضمه و گوارش انسان كمك كند.
تحقيقات نشان داده است كه موسيقيهاي آرام ( مانند موسيقي كلاسيك پا تمپوي پائين) آرامش بخش است. احساسي كه از سي دقيقه گوش فرا دادن به موسيقي بوجود ميآيد معادل آرامشي
است كه از خوردن يك قرص آلپرازولام حاصل ميشود! و از آنجا كه در اين نوع موسيقي، معمولا شعري وكلاميوجود ندارد و تنها ملودي، تن، و ريتم است كه تاثيرگذار است، هر دو نيمكره مغزر را درگير جريان خود
ميكند.
بر پايه تحقيقات مشابه اي، موسيقي ممكن است تاثير منفي نيز بر انسانها داشته باشد.
بر حسب اينكه چه نوع موسيقي،خوب يا بد؟ گوش كنيم موسيقي ميتواند هم مانند زهر وهم برعكس،در بدن انسان عمل كند! وتحقيقات جديد نشان ميدهد كه اين نحوه تاثير گذاري تنها
درمورد انسانها نيست بلكه در مورد گياهان نيز صادق است!
مطالعاتي كه در زمينه تاثيرموسيقي بد(منفي) بر رشد گياهان انجام شده، نشان ميدهد كه براي مثال موسيقي راك ميتواند رشد يك گياه را متوقف كند(!) و بر عكس، موسيقي كلاسيك
ميتواند سبب تسريع رشد گياه شود.
و مثال ديگر اينكه تحقيقات نشان ميدهد هوش كودكاني كه حدود 9 ماه پيانو و آواز تمرين ميكنند 3% افزايش مييابد.
محققين كانادايي ميگويند فراگيري موسيقي و تمرين گام، بخشي از مغز را كه مربوط به يادگيري رياضيات و هوش فضايي يا كيهاني و ساير كارهاي فكري است فعال كرده و موجب افزايش
هوش ميشود.
شلبرگ از محققين دانشگاه تورنتو ميگويد: فراگيري موسيقي به دليل اينكه سطوح مختلفي را به كار ميگيرد، باعث افزايش هوش ميشود.
عواملي مانند حفظ كردن نتها، رعايت تكنيك، بيان احساس و ريتم، فراگيري فواصل موسيقي و آكوردها و به طور كلي طبيعت چندجانبه اي كه در آموزش موسيقي وجود دارد خود بخود باعث
ميشود كه اين نوع آموزش بر هوش تاثير بگذارد...
يك دهه پيش خانم "فرانسيس راشر" از دانشگاه ويسكانسين كشف كرد شنيدن موسيقي "موتسارت" موجب بالا رفتن هوش فضايي (يا كيهاني) افراد ميشود. و آنچه شايان ذكر است اينكه به
گفته ايشان اين نوع هوش مربوط به بخش تجسميو تخيلات مغز و شعور كيهاني ميشود و انسانهاي برخوردار از اين هوش به طور ويژه اي از قوه تجسم قوي بهره مند بوده و حافظه تجسميخوبي دارند، آنان معمولا در
كارهاي هنري استعداد زيادي از خود نشان ميدهند و هم چنين مديران كارمد آمدتر وتوان مندتري هستند.
"شلبرگ" يكي ديگر از محققين در اين زمينه نيز شرح تحقيق خود را در نشريه علوم روانشناسي ماه آگوست ارائه كرد. او اين تحقيق را با روش زير انجام داده بود: براي آزمايش
گروهي از كودكان 6 ساله را انتخاب كرد و در كنسرواتوار "رويال موسيقي "كه با اعتبارترين كنسرواتوار موسيقي در كانادا است تحت آموزشهاي هفتگي پيانو يا آواز قرار داد.(او از اين جهت كودكان 6 ساله را
انتخاب كرده بود كه ميدانست كودكان 6 ساله به دليل بالا بودن توانايي مغز براي تغيير و سازگاري با محركهاي محيطي براي آزمايش او مناسب ترهستند در حاليكه كودكان كمتر از 6 سال براي اين آزمايش مناسب
نبودند زيرا قادر به دنبال كردن تعليمات جدي موسيقي نيستند.) او هم چنين گروه ديگري از كودكان 6 ساله را در كلاسهاي نمايش قرار داد و گروه ديگري را نيز تحت نظر گرفت كه در هيچ يك از اين دو كلاس شركت
نميكردند.در تابستان قبل از كلاس اول همه كودكان قرا خوانده شدند و قبل از شروع كلاسها با تست "وشلر" جنبههاي گوناگون تابعهاي عقلي و ذهني و فكري
آنها مورد آزمايش قرار گرفت كه هر كدام تقريبا 3 ساعت به طول انجاميد.
بعد از نتيجه گيريهاي اوليه و متعاقب آن، هر 3 گروه كودكان به كلاس اول دبستان رفتند. آنگاه يكسال بعد در فاصله زماني بين كلاس اول و دوم نيز باز همه آنها براي انجام تست
مجدد فر خوانده شدند. هنگام آزمون مجدد همه دانش آموزان حتي آنها كه در گروه موسيقي يا نمايش نبودند به طور ميانگين افزايش بهره هوشي را تا اندازه 3/4% نشان ميدادند.
شلبرگ گفت: اين فقط يك نتيجه عادي بالارفتن بهره هوش از فراگيري در مدرسه است. ابتدا بر روي كودكاني كه در كلاسهاي نمايش شركت كرده بودند كار كردند و دريافتند آنها
تغييري در بهره هوش نداشته اند. همينطور گروهي كه هيچ تعليميدر پيانو، آواز و نمايش نداشتند نيز تغيير بخصوصي را نشان نميدادند اما كودكاني كه در كلاسهاي بازيگري شركت كرده بودند توانمندي بالاتري را
از جهت معاشرت و روابط عموميو جامعه پذيري، نسبت به كودكان ديگر هم سال خود نشان ميدادند.
او نتيجه گيري كرد كه افزايش هوش تنها مربوط به كودكاني است كه پيانو يا آواز آموخته بودند!
بر طبق گفته شلبرگ كودكاني كه در گروه موسيقي بودند اندكي از گروههاي ديگر بهره هوشي بالاتري نشان دادند زيرا به طور متوسط 7% افزايش نسبت به ديگران در بهره هوشي آنان
مشاهده ميگرديد كه حدود 2/7 درصد هوششان نسبت به ساير گروهها بيشتر افزايش يافته بود.اين هوش مهم و قابل ملاحظه است.
راشر در توضيح اين پژوهش گفت: اين آزمايش مطمئنا تائيدي است بر تحقيقاتي كه در گذشته انجام داده بوديم. كار راشر گرايش به تمركز بر روي تاثير موسيقي بر هوش فضايي يا
كيهاني بود كه موجب افزايش توانايي تفكر و تجسم در سه بعد ميشود. او طي مطالعات خود دريافت كه موسيقي و به ويژه فراگيري نشانههاي موسيقي يا به كلام ديگر الفباي موسيقي در رشد قابليتهاي كودكان بسيار
تاثير گذار است.
هم "شلبرگ" و هم " راشر" هر دو بر اين باورند كه آموزش موسيقي براي كودكان ميتواند به عنوان بخشي از تحصيلاتشان سودمند باشد. راشر افزود: شواهدي در دست نيست كه اثبات كند
موسيقي از اين نظر منحصر به فرد يا بي همتاست.اما تحقيقات به ما نشان ميدهد كه هر نوع فعاليتهاي فوق برنامه در زمينه اموزش موسيقي موجب پيشرفت كودكان ميگردد.
متاسفانه اين پيشرفت در بزرگسالان مشاهده نميشود. اما تاثيرات نيرومندي از تاثير آموزش موسيقي در مورد كودكان ميتوان مشاهده كرد. البته اين بدين معنا نيست كه آموزش
موسيقي هيچ تاثيري در اين زمينه در بزرگسالان ندارد ولي اين تاثيرگذاري به زمان بيشتري نياز دارد.
در همين زمينه يكي از تحقيقات جديد محققان نشان داده است: كودكاني كه پيانو مينوازند و آموزش موسيقي ميبينند معمولا توانايي بيشتري در حل پازلهاي پيچيده دارند و خيلي
بهتر از ساير كودكان ديگر هم سن و سالشان شطرنج بازي ميكنند و در مجموع داراي توانائي استنتاج بيشتري هستند.
اما پرسش اينست كه اين چگونه ممكن است؟!
به گمان نگارنده: اگر رياضيات با عقل انسان در ارتباط است موسيقي را ميتوان از مهم ترين هنرهايي دانست كه ميتواند به سادگي روح آدميرا تحت تاثير خود قرار ميدهد كه
خوشبختانه امروزه در جوامع مختلف بصورت بسيارچشم گيري با زندگي انسانها عجين شده است.
همه ما دست كم يك قطعه موسيقي را در حافظه خود به ياد داريم و به هنگام خلوت خويش، هنگام كار يا رانندگي و... آنرا زمزمه ميكنيم حتي شمار چشم گيري از مردم توانايي
نوازندگي و خوانندگي بصورت آماتور و يا حرفه اي را دارند.
موسيقي در يك نگاه ساده، هنري است كه غالب افراد جامعه ميتوانند به سادگي با آن تعامل داشته باشند اما چگونه ممكن است رياضيات كه علميكاملا عقلي است با موسيقي كه هنري
كاملا احساسي است مشابهتهايي اين چنين فراوان باهم داشته باشند و يا حتي در برخي زمينهها همگراييهايي هم!
تحقيقات نشان داده است موسيقي مهارت مغز در حل مسائل فكري را بيشتر ميكند.اولين دخالتي كه رياضيات ميتواند در تعامل با موسيقي داشته از آنجا ناشي ميشود كه موسيقي ناشي
از تكرار برخي اصوات يا نتهاي موسيقي در باره زمان است. طول مدت فواصل نتها را ميتوان اندازه گرفت و به روابطي ميان آنها درباره زمان پي برد همانند انچه در تحليل ريتمهاي مختتلف انجام ميشود مساله
ديگربررسي ارتباط فركانسي ميان نتهاي مختلف موسيقي و ارتباطات ميان نتهاي موسيقي و زيبايي شناسي است كه اغلب در مباحث مربوط به فيزيك صوت مورد بررسي قرار ميگيرد. اين ارتباط هم چنين ميتواند به
تحليل رياضي گونه از انواع سبكهايهارموني و يا انواع روشهاي ساخت ملودي از روي موتيف شخص و... باشد. اما آيا اين ارتباط موسيقي و رياضيات در همين حد يعني مدل كردن رفتار موسيقي با كمك روابط رياضي
است؟ به نظر ميرسد اين ارتباط اندكي از آنچه گفته شد عميق ترباشد.
و شايان ذكر اينكه: اولين كشف دانشمندان يونان آن بود كه اصوات موسيقايي كه فركانس آنها مضاربي از يكديگر هستند همواره بصورت خوشايندتري شنيده ميشوند. بسياري از
دانشمندان و حتي مردم عادي دريافتند بودند كه هنگاميكه دو صداي موسيقي با يكديگر اجرا شوند لزوما احساس خوبي را در انسان ايجاد نميكنند!
كتاب موسيقي و رياضيات از فيثاغورث تا فركتال از منابع مفيد راجع به ارتباط رياضيات و موسيقي شامل مباحث متنوع تاريخي و نظري با ذكر مثال آنها، هم چنين متوجه شده بودند كه
يكي از مهم ترين نسبتهاي فركانسي نسبت 2:1 يا همان اكتاو است كه طي ان نسبتهاي مانند 2:3 4:3، 5:4،6:5 تكرار ميشوند. يونانيان به خوبي به زيبايي صداهايي كه با اين نسبتها بطور همزمان (چند آوائي) پخش
ميشدند آگاه بودندو فيثاغورث از جمله كساني بود كه رابطه رياضي و خوش صداييهاي كوچكتر x براي x:x+1 موسيقي را در ميان تارهاي صوتي مورد بررسي قرار داد.
www.harmonytalx.com
scuellenbergE.Glenn
RauscherFrance
فيلم هاي کمدي ‘براي قلب خوبند’
بر اساس نتايج يک تحقيق، تماشاي فيلم هاي کمدي بدليل کمک به روان شدن جريان خون، براي قلب خوب است.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، يک گروه تحقيقاتي از دانشگاه مريلند در آمريکا از ۲۰ جوان
سالم خواسته است ۱۵ تا ۳۰دقيقه فيلم غم انگيز و خنده دار را به طور جداگانه تماشا کنند.
هنگام تماشاي يک فيلم کمدي ، جريان خون در همه شرکت کنندگان در اين تحقيق روان تر شده و تنها بر يکي از آنان بي تاثير بوده است.
محققان مي گويند نتيجه به دست آمده، با يک دوره درمان از طريق مصرف داروهاي قلبي برابر بوده است.
به گزارش پايگاه اينترنتي بي بي سي به نقل از نشريه تخصصي قلب Heart journal، تماشاي فيلم هايي که مملو از صحنه هاي جنگي است ، نتيجه معکوس داده است.
گروه پزشکي که اين بررسي را انجام داده است مي گويد به نظر مي آيد عمل خنده در عريض شدن شريان ها تاثير دارد و در مقابل پريشاني هاي روحي باعث تنگ شدن شريان ها مي شوند.
دکتر مايکل ميلر، رييس اين گروه تحقيقاتي مي گويد اگر چه يافته هاي اين تحقيق بايد با تحقيقات بيشتر تکميل شوند اما نتايج کنوني مي تواند براي سينما روها جالب باشد.
به گفته دکتر ميلر، تفاوت کلي شدت جريان خون ميان وضع پريشان احوالي و خنده بيش از ۵۰
درصد است.
شريان ها:
براي اين تحقيق، شرکت کنندگان از يک شب قبل از انجام آزمايش از نوشيدن مشروبات الکلي، مصرف ويتامين يا سبزيجات و انجام ورزش هاي سنگين منع شده بودند. اين موارد مي توانند بر شدت جريان خون تاثير
بگذارند.
دکتر چارمين گريفيث از بنياد قلب بريتانيا مي گويد: “تاثير تغيير حال و احساسات بر قلب و جريان خون بخوبي شناخته شده است”.
آقاي گريفيث مي افزايد: “دانشمندان بيش از پيش به امکان تاثير مثبت خنده خوب بر سلامت قلب علاقه مند مي شوند”.
او تاکيد مي کند: “به نظر مي آيد يک خنده خوب، چه از شنيدن يک جوک در کنار دوستان باشد يا حين تماشاي فيلمي خنده دار، براي قلب خوب است”.
دکتر گريفيث در عين حال متذکر مي شود: “ما مي خواهيم به مردم اطمينان دهيم که تماشاي فيلم هاي غم انگير تاثير زيان آور دراز مدتي روي قلب و جريان خون نمي گذارند”.