اسحاق نیوتن

 

 اسحاق نیوتن که در روز 25 دسامبر 1642 یعنی سال مرگ گالیله متولد شد.او از خانواده ای است که اعضای ان کشاورز مستقل و متوسط الحال بودند و مجاور دریا در قریه وولستورپ انگلستان می زیستند. نیوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنیا آمد و چنان ضعیف بود که مادرش گمان برد او حتی روز اول زندگی را نتواند به پایان برد. پدرش نیز در عین حال اسحاق نام داشت و در 30 سالگی و قبل از تولد فرزندش در گذشت. پدرش مردی بوده است ضعیف، با رفتار غیر عادی زودرنج و عصبی مزاج .مادرش آنه آیسکاف زنی بود مقتصد، خانه داری بود صاحب کفایت و صنعتگری با لیاقت. اسحاق دوره کودکی شادی نداشت او سه ساله بود که مادر ش با بارناباس المیت کشیش مرفه يي ازدواج کرد، جدایی از مادر ظاهراٌ سخت بر شخصیت او اثر گذاشت و تقریباٌ مسلم است که رفتار بعدی وی نسبت به زنان را نیز شکل داد نیوتن هیچگاه ازدواج نکرد اما یکبار(شاید هم دو بار) نامزد شد،و به نظر می آمد که تمرکز او منحصراٌ روی کارش بود .نه سالی که نیوتن در وولستورپ جدا از مادر گذرانید برای وی سالهای دردناکی بود داستانهایی بر سر زبان است که نیوتن جوان از قبه(گنبد) کلیسا بالا می رفت تا نورث ویتام ده مجاور را که مادرش آنگاه در آن زندگی می کرد، از دور ببیند. آموزش ابتدایی رسمی نیوتن در دو مدرسه کوچک دهکده های اسکلینگتن و راچفورد صورت گرفته بود که هر دو برای رفت و آمد روزانه به خانه او نزدیک بودند چنین به نظر می رسد که اولين بارمامايش که کشیشی به نام ویلیام آیسکاف بوده است متوجه شد که در نیوتن استعدادی مافوق کودکان عادی وجود دارد. بدین ترتیب ویلیام آیسکاف مادر را مجاب کرد که کودک را به دانشگاه کمبریج(که خودش نیز از شاگردان قدیمی این دانشگاه بود) بفرستد زیرا مادر نیوتن قصد داشت وی را در خانه نگهدارد تا در کارهای مزرعه به او کمک کند در این هنگام نیوتن 15 ساله بود    .

کمبریج در آن زمان دیگر آکسفورد را از مقام او لی خلع کرده بود و به قلب پیوریتانیسم انگلستان و کانون زندگی روشنفکری آن کشور بدل شده بود. نیوتن در آنجا مانند هزاران دانشجوی دیگر دوره کارشناسی، خود را غرق مطالعه آثار ارسطو و افلاطون می کرد نیوتن در یکی از روزهای سال 1663 یا 1664 شعار زیر را در کتابچه یادداشت خود نوشت: افلاطون دوست من و ارسطو هم دوست من است، اما بهترین دوست من حقیقت است او از کارهای دکارت در هندسه تحلیلی شروع کرده سریعاٌ تا مبحث روشهای جبری پیش آمده بود در اپریل 1665 که نیوتن درجه کارشناسی خود را گرفت، دوره آموزشی او که می توانست چشمگیرترین دوره در کل تاریخ دانشگاه باشد بدون هیچ گونه سند فراغت به اتمام رسید. در حدود سال 1665 مرض طاعون شیوع یافت و دانشگاه دانشجویان خود را مرخص کرد نیوتن به زادگاه خود مراجعت کرد همین موقع بود که هوش و استعداد نابغه بزرگ آشکار گشت زیرا تمام کتابها و جزوه های خود را در دانشگاه گذاشته بود، فکر خود را آزاد گذاشت که به تنهایی از منابع خاص خود استفاده نماید در این هنگام نیوتن بیش از 22 سال نداشت ولی بیش از ارشمیدس و دکارت در باره معرفت ساختمان جهان دقیق شده بود. نیوتن ضمن دو سالی که در وولستورپ بود حساب عناصر بی نهایت کوچک قانون جاذبه عمومی را کشف کرد و تئوری نور را بنیان گذاشت. این داستان که سقوط سیبی از درخت نیوتن را به فکر کشف جاذبه عمومی انداخته است به نظر درست می آید او از آن لحظه این پرسشها را برای خود مطرح کرد: چرا سیب به پایین و نه بالا سقوط می کند؟ و چرا ماه بر زمین نمی افتد؟ این اندیشه ها بعدها او را به کشف قانون نیروی گرانش رهنمون شدند، هنگامی که نیوتن چندین سال بعد پاسخ این پرسش را توانست بیابد در واقع یکی از قانونهای فیزیک راکشف کرده بود که بر تمام عالم حکمفرماست قانون نیروی گرانش او پس از شیوع طاعون و بازگشت به ملک مزروعی مادرش، طی 18 ماه به آگاهیها و کشفهایی بیش از آنچه که دانشمندان دیگر در طول عمر خود دست می یابند، دست یافت او در این مدت ساخت و ساز قانون نیرو گرانش را آغاز کرد، او در باره نور و رنگهای آن پژوهش کرد دلیل جزر و مد را کشف کرد قوانین و حرکات بخصوصی را به درستی تشخیص دادو معادله هایی برای آن نوشت که بعدها اساس و بنیان دانش مکانیک شد در مورد نیروی گرانش نیوتن معتقد بود که نه تنها زمین چنین نیروی گرانشی دارد بلکه تمام اجسام و اجرام چنین خصوصیتی دارند روزی که او منشوری را در دست گرفت واجازه داد تا پرتو نور خورشید از میان آن بتابد او با این کار کشف کرد که نور سفید به هنگام ورود به منشور شیشه ای منحرف می شود و به 7 پرتو نور اصلی با رنگهای گوناگون تجزیه می شود آنها رنگهای رنگین کمان هستند که طیف یا بی ناب نامیده می شوند و عبارتند از: سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش او تمام این کشفیات را در یک دوره زمانی 18 ماهه به انجام رسانید بالاخره طاعون ریشه کن شد و او به لندن برگشت تا تحصیلات خود را به پایان برساند او 3 سال پس از آن را صرف کاوش و پژوهش در ماهیت و طبیعت نور کرد او همچنین نخستین دوربین نجومی آیینه ای را ساخت تلسکوپ آیینه ای رصد خانه مونت پالومار در کالیفرونیا نیز، که آیینه آن 5 متر قطر دارد بر اساس اصول و قواعد نیوتن بنا شده است.

نیوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلا به ناراحتی عصبی شد از دو ناراحتی عصبی مه نیوتن پیدا کرد اولی ظاهراٌ در سال 1678 و دومی در سال بعد از فوت مادر او بود در این دره وی مدت 6 سال از هر گونه مکاتبه مربوط به تلاشهای ذهنی دست کشید به هر صورت عالم کیهانی بود. دوران مابین 1684 و 1686 از نظر تاریخ فکری بشر مقام ارجمندی دارد در این دوران اهالی توانست با تدبیر بسیار نیوتن را وادارد که اکتشافات خویش را در نجوم و علم حرکات به منظور انتشار تدوین کند و نیوتن نیز به این کار رضایت داد در سال 1687 در 45 سالگی قانون جاذبه زمین و سه قانون در باره حرکت را در کتابش ماه به زبان لاتین نو شته شده بود با مصرف اهالی منتشر کرد نیوتن به مطالعات عظیم دیگری پرداخت که حتی امروزه نیز کامل نشده است و آن اینکه با به کار بردن قوانین علم حرکات و قانون جاذبه عمومی فرورفتگی زمین را در دوقطب آن که نتیجه دوران روزانه زمین به دور محورش می باشد محاسبه کرد و به کمک این محاسبه درصدد برآمد سیر تکامل تدریجی سیاره را مورد مطالعه قرار دهد. نیوتن تغییرات وزن اجسام را برحسب تغییر عرض جغرافیایی مکان به دست آورد و نیز ثابت کرد که هر جسم تو خالی که به سطوح مروی متحدالمرکز و متجانس محدود شده باشد نمی تواند هیچگونه نیرویی بر اجسام با ابعاد کوچک که در نقطه غیر مشخصی در داخل آن قرار داشته باشند اعمال کند نیوتن در پاییز سال 1692 هنگامیکه به 50 سالگی نزدیک می شد به سختی مریض و بستری شد به طوریکه از هر گونه قوت و غذایی بیزار شد و دچار بی خوابی مفرط گردید که به تدریج به بی خوابی کامل تبدیل شد خبر کسالت شدید نیوتن در قاره اروپا انتشار یافت. لیکن بعد از آنکه خبر بهبودی او را دادند دوستانش شادمان گردیدند.

حکومت بریتانیا به منظور قدردانی از خدمات این دانشمند برزگ یک مقام بسیار بالای دولتی به وی اعطاء کرد و او در سال 1700 میلادی به عنوان خزانه دار کل سلطنتی منصوب شد منصبی که تا آخر عمرش آن را حفظ کرد در همان سال به عضو یت آکادمی علمی فرانسه نیز اتنخاب شد در سال 1705 علیا حضرت ملکه آن(ملکه انگلستان) به وی عنوان سر اعطاء کرد و به احتمال قوی اعطای این افتخار بیشتر به مناسبت خدمات او در ضرب مسکوکات بوده است تا به علت تقدم فضل او در معبد عقل و کمال. وی چندی پیش از وفاتش با نگاهی به زندگی علمی طولانی گذشته اش از آن این خلاصه را بدست داد: من نمی دانم به چشم مردم دنیا چگونه می آیم اما در چشم خود به کودکی می مانم که در کنار دریا بازی می کند و توجه خود را هر زمان به یافتن ریگی صافتر یا صدفی زیباتر منعطف می کند در حالیکه اقیانوس بزرگ حقیقت همچنان نامکشوف مانده در جلوی او گسترده است آخرین روزهای زندگی وی تاثر برانگیز و از جنبه انسانی قوی و عمیق بوده است اگر چه نیوتن نیز مانند سایر افراد بشر از رنج فراوان بی بهره نماند لیکن بردباری بسیاری که در مقابل درد و شکنجه دائمی دو سه سال اخیر زندگانی خویش نشان دهد شکوفه های دیگری بر تاج گلی که بر فرق او قرار دارد می افزاید. در آخرین روزهای زندگی از درد جانگداز اسوده بود در نهایت آرامش در 20 مارس 1727 در 84 سالگی در لندن در گذشت و با عزت و شرف بسیار در وستمینستر آبی به خاک سپرده شد برای قدردانی از این دانشمند بزرگ واحد نیرو را نیوتن نامیده اند بدون تردید می توان گفت در تاریخ بشریت نامی از مافوق نیوتن وجود نداشته و هیچ اثری از لحاظ عظمت و بزرگی مانند کتاب(اصول) او نخواهد بود لاپلاس بزرگترین ادامه دهنده اکتشافات او در باره اش چنین می گوید: کتاب اصول بنای معظمی است که تا ابد عمق دانش نابغه بزرگی را که کاشف مهمترین قوانین طبیعت بوده است به جهانیان ملل خواهد داشت. لاگرانژ در باره او چنین می گوید: نیوتن خوشبخت بود که توانست دستگاه جهان را توصیف کند افسوس که در عالم بیش از یک اسمان وجود ندارد. ولتريکي از مشهورترین ستایندگان او چنین نوشته است: ای رازدار آسمانها و ای جوهر ابدی راست بگو تو نسبت به نیوتن حسادت نمی ورزی؟


اگنس گونکسا بوجاکسیو

(مادر ترزا) دختر یک خواربار فروش آلبانیایی در سال 1910 در اسکوپی یوگسلاوی به دنیا آمد. در سن نوجوانی به گروه خواهران لورتو ملحق گردید و در سن هجده سالگی به عنوان راهبه ای جوان به هندوستان فرستاده شد. پس از 19 سال خدمت در این کشور در سمتهای مختلف، همچون مدیر و معلم یک مدرسه دخترانه ممتاز، در سال 1946 ماموریت جدید خود را دریافت کرد. در مورد این ماموریت ویژه استناد به سخن وی کافیست که بیان داشت:«روزى وقتی در یکی از قطارهای محلی نشسته بودم،احساس کردم خدا مرا به محله های کثیف و پرجمعیت می راند، بدین طریق ماموریت جدیدی به من محول شد». در سال 1950 یعنی سال پس از بازگشت به زادگاه، مریدانش مریدانش را به دور خود گرد آورده و گروه مستقلی به نام «مبلغین مسیحیت» را در کلکته تشکیل داد. آنها کار خود را از مرکز نیرمال هیریدی واقع در نزدیکی معبد کالی (الهه تخریب) آغاز نمودند، بدین صورت که سالخوردگان آواره خیابانها را در زیر پناهگاه این معبد جمع کرده و به پرستاری آنها می پرداختند، تا شاید بدین طریق از بیماری رهایی یافته و یا حداقل از مرگی سزاوار برخوردار گردند. پس از آن در هندوستان و کشورهای دیگر و نیز آلبانی و دیگر کشورهای کمونیستی نیز ریشه دوانید. کمی بعد در دهه 1970 به عنوان یکی از سمبلهای بشردوستی در سراسر جهان مطرح شد و موفق به دریافت جایزه نوبل سال 1979 گردید. جالب توجه اینکه هنگام دریافت نوبل چنین بیان نمود که:«من به نام یک فقیر این جایزه را دریافت می کنم» و در پایان مراسم از برپایی ضیافت مخصوص جلوگیری به عمل آورد و خواهان خرج هزینه های آن برای نیازمندان گردید. در چهره او با آن قد خمیده همواره سادگی فقیرترین انسانها مشاهده می شد و با وجود برخورداری شهرت بسیار نه سخن رانی و نه نظریه پرداز بود. چهره تابناک وی، چین و شکنهای بسیار، پژواک رویارویی با انسانهای تیره روز اماکنی همچون بوپال،بیروت،چرنوببل،منطقه زلزله زده آمریکا، ساکنین سیاهپوست آمریکای جنوبی و آسایشگاه ایدز شهر نیویورک بود. در حال عبور از خیابانهای اصلی شهر کلکته مانند فرشته ای با ساری آبی و سفید به یاری آوارگان شهر می شتافت. مادر به کمک مریدانش به همراه یکدیگر شبکه مشتعل بر 350 خط سیر را راه اندازی نمودند، که هر یک از آنها به مراکز مختلف اعزام می شدند. مادر ترزا در سال 1997 در شهر کلکته با همه خاطراتش از این دنیا خداحافظی کرد. در تمام ادیان الهی از او به عنوان یک «قدیسه» یادکرده اند.

 

 

 

اوگادرو (1856-1776)
عمده شهرت این فیزیكدان زائیده قانونی است كه در فیزیك بنام قانون اوگادرو معروف است.

ارشمیدس (587-212)
او منجنیق های شگفت آوری برای دفاع از سرزمین خود اختراع كرده بود كه سودمند بود. او توانست سطح و حجم جسم هایی مانند كره، استوانه و مخروط را حساب كند.

ادیسون(1931-1847)
تلگراف، فونوگراف، میكروفون، چراغ برق و لاستیك مصنوعی از اختراعات اوست. این مخترع بزرگ از ناشنوایی رنج می برد. ادیسون دوبار ازدواج كرد و پنج فرزند داشت كه یكی از آنها حاكم شهر نیوجرسی شد. تعداد اختراعات او كه به ثبت رسیده 2500 می باشد.

اقلیدس
قضیه اقلیدس درباره نامحدود بودن سلسله اعداد اول بدون ترتید از شاهكارهای استدلال ریاضی است. الگوریتم اقلیدس نیز روشی است در ریاضی او ثابت كرد.

ژرژ سیمون اهم
كشف وی در فیزیك به نام قانون اهم معروف است.

انیشتین(1955-1879)
بزرگترین فیزیكدان جهان است. تئوری او درباره نسبیت شهرت عظیم دارد. او در كارهای سیاسی بخصوص مسائل صهیونیست فعالیت داشت و نامه ای به روزولت نوشت و بانی شروع تحقیقات اتمی شد.

فن براون
در سال 1912 بدنیا آمد. او در 18 سالگی موشكی را به ارتفاع 200 متری پرتاب كرد و بعد با پایگاه نظامی قرارداد منعقد كرد و در هفتم سپتامبر 1944 موشكی را به هوا پرتاب كردو سپس در مایلند آمریكا شروع به كار كرد و اولین قمر مصنوعی را به فضا پرتاب كرد.

برتوله(1822-1748)
قانون تجزیه مضاعف را كه بنام برتوله مشهور است كشف كرد. با ناپلئون به مصر رفت و اكتشافات مهمی بدست آورد. قانون سفید كردن چلوار و تصفیه آب بوسیله زغال و باروت كلرات از كشفیات اوست.

پاسكال(1661-1622)
او در 16 سالگی كتابی درباره مقاطع مخروطی نگاشت و در 18 سالگی موفق به اختراع ماشین شد.

رونتگن(1923-1845)
وی موفق به اخذ مدرك دكترا در رشته فیزیك گردید. مطالعات او بیشتر درباره الكتریسیتهو نور و گرما بود. بالاخره موفق به كشف اشعه ایكس شد.

ژول
وی به مطالعه درباره مغناطیس و الكتریسیته پرداخت و در سال 1838 یك موتور الكتریكی اختراع كرد و در صدد برآمد كه میزان جریان الكتریسیته در سیمی را حساب كند و به این طریق توانست قانون مشهوری را به نام قانون ژول بیان كند.

پیر فرما
كتابی در مورد هندسه به نام مكان های سطح و حجم نوشت. متاب دیگری به نام ماگزیموم و مینیموم ها نوشت. فرما را پایه گذار دانش حساب دیفرانسیل و آنالیز می دانند.

كاوندیش(1810-1731)
او در علم شیمی صاحب اكتشافات مهمی شد و سرانجام توانست با عمل ضرب مختصری وزن زمین را معین كند.

كلر دویل(1884-1818)
بسیار از اكتشافات وی درباره عمل حرارت های قوی است كه در فلزكاری به كار می رود. او سه فلز كمیاب ره نام های گلو سینیوم، اینتریوم و آلومینیوم را كشف كرد.

مادام كوری(1934-1867)
او به همراه همسرش پیر در سال 1903 موفق به كشف اورانیوم شدند و در سال 1895 موفق به كسب جایزه نوبل شد.

گالیله(1642-1546)
او دریافت كه زمین به دور خورشید می چرخد و به همین دلیل واتیكان او را محكوم كرد و به زندان انداخت و در اواخر عمر از نیروی بینایی محروم شد.

گوتنبرگ
او به یال 1398 متولد شد. ماشین چاپ از اختراعات اوست و با ماشین چاپ خود كتاب انجیل را منتشر كرد.

ماركنی
متولد 1875 در فرانسه. او از طریق دولت فرانسه مامور یك انجمن برای تكمیل تلگراف گردید و توانست برای اولین بار تلگرافی را به بولونی آن طرف انگلستان بفرستد.

هوینگس(1695-1629)
وی اولین فردی است كه لنگر ساعت و فنر ساعت های جیبی و دستی را اختراع كرد. او برای اولین بار كمربند اطراف زحل را كشف كرد.

نیوتن
او به سال 1642 متولد شد. نیوتن در كمبریج نمونه و مظهر استاد كم حافظه به شمار می رفت. او موفق به كشف جاذبه زمین شد.

جیمز وات(1819-1736)
وی با تكمیل دیگ بخار خدمت عظیم به فیزیك و مكانیك نمود و همچنین با اختراع كندانساتور بخار كه به وسیله آن صرفه جویی بسیار زیادی در مصرف سوخت به عمل می آید كمك شایان به استفاده از نیروی بخار نموده است.

هرتز(1894-1857)
او استاد عالی فیزیك فنی بود و در نتیجه كوشش های آو امواج الكتریكی شناخته شد.

رابرت هوك(1703-1635)
قانون هوك كه بیان می كند اندازه نسبی تغییر شكل مكانیكی متناسب با تلاش است نتیجه تلاش اوست. او بنیانگذار علم هواشناسی به شمار می رود.

گاندى :

پيشواى هندوان وموجد استقلال هندوستان .

 

موهندس كرمچند گاندى ، روز دوم اكتوبر 1869 ميلادى در شهر پور بندر كه يكى از توابع كاتياوار واقع در ايالت غربى هند است ، پا به عرصه وجود گذاشت . او از يك خانواده متوسط متعلق به گروه بازرگانان بود . پدر بزرگ او رئيس وزيران حكومت محلى بود وپدرش نيز به همان شغل اشتغال داشت . مادر او بانوئى متدين بود . همين سجيه در اخلاق فرزند او كه بعدها به صورت «پدر ملت هند» در آمد اثر فراوانى نهاد .

 

موهندس تحصيلات ابتدائى را در همان شهر شروع كرد . ولى شاگرد باهوش وزرنگى نبود . بعد همراه با خانواده خود به شهر راجكوت ـ يكى ديگر از نواحى ايالت فوق الذكر ـ رفت وبه ادامه تحصيل پرداخت.

 

از دوران تحصيل او اثرى از عظمت آينده وى مشاهده نمى شد جز اتفاقى كوچك كه روزى يك بازرس انگليسى به دبستانى كه او تحصيل مى كرد ، رفت تا كودكان را امتحان كند . گاندى نمى توانست يك كلمه را صحيح بنويسد . معلم با اشاره به او فهمانيد تا از نوآموز كنار خود رونويسى كند . وچون گاندى از اين كار سرباز زد ، بعدها مورد طعن وبى احترامى آموزگار قرار گرفت .

 

او از همان اوان مايل بود ديگران را تربيت كند وبه راهى كه صحيح مى پنداشت هدايت نمايد . وچون مى ديد يكى از دوستان برادرش پسرى مهمل ونامرتب است وبه بعضى عادات ناپسند از جمله خوردن گوشت كه در نزد هندوان مكروه است اعتياد دارد تصميم گرفت به هدايت وى بپردازد . غافل از اينكه خود رفته رفته تحت نفوذ اخلاقى او قرار گرفت وبه خاطر دوستى با او حتى به سرقت دستبند طلاى برادر خود مبادرت ورزيد .

 

اثر ديگرى كه از علاقه گاندى حتى در دوران طفوليت به هدايت مردم مشاهده مى كنيم ; ارتكاب وى به خوردن گوشت است . همان دوست به وى گفت : علت تفوق قوم انگليس بر هنديان اين است كه چون گوشت مى خورند قوى هستند ما كه بدين كار نمى پردازيم ، ضعيف وناچار از انقياد هستيم . گاندى جوان ، به عشق كسب نيرو به منظور پيشرفت ملت يكبار غذاى گوشت دار خورد ولى چنان ناراحت شد كه به قول خود او «آن شب در خواب ديدم كه گوسفند بينوا در معده ام بع بع مى كند» .

 

هنوز سيزده سال از سنين عمرش نمى گذشت ودر دبيرستان بود كه بخواست پدر با دخترى به نام كاستورباى ، به سن و سال خود ازدواج نمود وچنانكه در سرگذشت خويش مى نويسد در آن سن وسال از عروس جز ميهمانى هاى مرتب ويافتن يك همبازى دختر چيزى نمى فهميد.

 

در زمانى كه در يكى از كالج هاى محلى دوره دوم دبيرستان را طى مى كرد . پدرش بسال 1885 بدرود حيات گفت . وضع خانوادگى آنها از نظر درآمد خوب نبود وبزرگان قوم به وى توصيه كردند شغل پدر در پيش گيرد ولى او آرزو داشت وكيل دادگسترى شود وپيشنهاد كرد به لندن رود . اگرچه مادر متعصب او نخست با اين پيشنهاد مخالفت ورزيد اما بالاخره راضى شد مشروط بر آنكه فرزندش قول دهد هرگز به زن ، شراب وگوشت دست نزند .

 

گاندى در چهارم سپتامبر 1888 به طرف انگلستان حركت كرد . ماههاى اول اقامت در آن شهر تغييراتى عظيم در اخلاق وروحيه وى بوجود آورد ; به طوريكه به آموختن ويولن ورقص وآئين سخنورى پرداخت ولى بر اثر تماس با طرفداران گياهخوارى وبخصوص آشنائى با دو برادر متصوف روشى ساده در پيش گرفت وسعى داشت هرچه بيشتر زندگى را ساده وارزان بگذراند . گاندى به هنگام اقامت در لندن آثار بزرگ دينى خود را به زبان انگليسى خواند وآنگاه به مطالعه ساير اديان بخصوص اسلام ومسيحيت پرداخت . كتاب نور آسيا ، تأليف ادوين آرنولد ، بويژه فصل مربوط به پيغمبر اسلام (ص) اثرى عميق در وى گذارد و همين كه قرائت انجيل را به پايان رسانيد ، تحولات بزرگ اخلاقى وى شروع شد ودر تاريخ دهم ژوئن 1891 ميلادى به وطن خويش باز گشت .

 

در بمبئى مطلع شد كه مادرش بدرود حيات گفته وبه قول خود او مرگ مادر اندوهى به مراتب بيش از درگذشت پدر براى وى ايجاد كرد . پس از رسيدگى به امور خانوادگى ، به بمبئى رفت تا به وكالت پردازد . در عرض چند ماه فقط يك موكل به وى رجوع كرد وروزى هم كه مى خواست از او در محكمه دفاع كند ، چنان ناراحت شده سرش گيج رفت كه روى نيمكت افتاد وسبب تمسخر حضار گرديد . ناچار به شهر خود بازگشت . در اينجا نيز از وى استقبالى به عمل نيامد ، لذا به پيشنهاد يك كمپانى هندى به افريقاى جنوبى رفت تا پرونده آن را مورد مطالعه قرار دهد ودر محكمه از آن دفاع كند . اين مسافرت كه در آوريل 1893 صورت گرفت در واقع مقدمه مبارزات سياسى واجتماعى وى بشمار مى رود .

 

در آن زمان روش دولت افريقاى جنوبى نسبت به غير اروپائيان بخصوص هنديها بسيار ناپسند بود ومقاومت هاى سرسخت ولى مسالمت آميز گاندى در برابر قوانين ظالمانه آن دولت ، سبب شهرت وى گرديد به طورى كه هنديها او را نماينده خود دانستند وبه دستورهاى وى رفتار مى كردند.

 

گاندى در طول اقامت در افريقاى جنوبى چند بار از طرف مأمورين دولتى وغير دولتى مورد ضرب قرار گرفت وبه زندان افتاد ، ولى هرگز از خود عكس العمل نشان نداد . در ايامى هم كه آزاد بود ، روزى در دادگاه دريافت كه موكلش به او دروغ گفته وبا اينكه حق الوكاله هنگفت به وى وعده داده شده بود ، در دادگاه اعلام كرد كه چون موكل وى او را فريب داده از دفاع او خوددارى كرد .

 

كرمچند پس از سه سال اقامت در افريقاى جنوبى ومسافرت به نقاط مختلف آن به هند بازگشت وتصميم گرفت ملت هند را از بى عدالتى هائى كه نسبت به هموطنان او در افريقاى جنوبى روا مى داشتند مستحضر سازد ; چند جزوه انتشار داد كه يكى از آنها سبب شد به هنگام بازگشت مجدد به افريقاى جنوبى مورد شتم ولعن اروپائيان قرار گيرد به طورى كه اگر زوجه رئيس كلانترى محل ، به داد وى نرسيده بود اروپائيان با پاره آجر وسنگ وحتى گوجه فرنگى به قتلش رسانده بودند . اين عمل قبيح چنان ايجاد هياهو كرد كه چمبرلين نخست وزير وقت انگليس به استاندار انگليسى افريقاى جنوبى دستور رسيدگى داد ووقتى كه استاندار به گاندى گفت : متهمين حاضرند وهر حكمى كه درباره آنها صادر كنيد به منظور امتناع مقامات عاليه لندن قابل اجرا است ، گاندى فقط گفت : «آنها را آزاد كنيد» .

 

گاندى كه در دومين مسافرت به افريقاى جنوبى خانواده خود را به همراه برده بود در موقع شروع جنگ هاى بوئر بسال 1899 به علت اعتماد به حكومت انگليسى واحترامى كه براى آن قائل بود از جماعت هنديهاى آن سامان يك واحد بهدارى بوجود آورد وبه قشون انگليسى خدمت كرد وبه دنبال آن بسال 1901 به ميهن خويش بازگشت .

 

ورود او به هند مصادف بود با تشكيل جلسات سالانه حزب كنگره ملى . گاندى با استفاده از موقعيت ، چند قطعنامه راجع به وضع هنديان مقيم افريقاى جنوبى به حزب پيشنهاد كرد كه همه به تصويب رسيد . وبه دنبال آن پدر آينده ملت هند تصميم گرفت سراسر كشور را به وسيله قطار راه آهن درجه سه مسافرت كند ، تا هم با روحيه مردم ووضع زندگى ايشان در صفحات مختلف كشور آشنا گردد وهم طى مسافرتهاى طولانى خود از نزديك ببيند طبقه سوم چگونه زندگى مى كنند وبه چه چيز احتياج دارند وچه عواملى براى پيشرفت ايشان مورد لزوم است .

 

ولى مثل اينكه سرنوشت هنوز تماس گاندى را با مردم هند زود مى دانست ; زيرا چند صباحى از مسافرت هاى وى نمى گذشت كه هنديهاى مقيم ناتال بوسيله تلگرام او را احضار كردند تا هنگام مسافرت چمبرلين به افريقاى جنوبى همراه با هيأت نمايندگى هنديها با وى ملاقات كند وخواسته هاى ايشان را كه لغو مالياتهاى سنگين وجلوگيرى ازسياست امتيازات فعلى وتبعيضات نژادى بود به اطلاع نماينده انگلستان برساند . ولى مقامات اروپائى آن سامان مانع از ملاقات گاندى با چمبرلين شدند واو بناچار براى آغاز فعاليت مجدد خود عليه زورگوئى ها راه ديگرى انتخاب كرد وبراى وكالت در دادگاه عالى ژوهانسبورگ نام نويسى كرد .

 

در همين ايام بود كه زولوها عليه حكومت انگليسى در افريقاى جنوبى قيام كردند وگاندى به پيروى از عقيده خود مبنى بر مفيد بودن حكومت انگليس براى بشريت، يك واحد بهدارى جديد تشكيل داد تا به زخمى ها وبيماران كمك كند .

 

به جرأت مى توان ايام خدمت گاندى را در اين واحد پايه اصلى زندگى عالى اخلاقى آينده او دانست . درست است كه تجربيات وى در امور مختلف از سالها قبل آغاز گرديد وحتى در نيمه دوم توقف خود در لندن به هنگام تحصيل از تشريفات زندگى كناره گرفت وعزم جزم كرد تا حدّ امكان به سادگى زندگى كند ولى راه پيمائى هاى طولانى كه در ايام نبرد قشون انگليس عليه زولوها انجام مى شد ، فرصت بسيار مناسبى بود تا گاندى به تعمّق وتجسّس نفس بپردازد .

 

تصميمات وى در اين ايام راه زندگى او را به طور كلى تغيير داد واو را در مسير جديدى انداخت ; نخستين تصميم وى به اصطلاح هندى «تجرد در عين تأهل» است . بدين معنى كه شوهر در حالى كه نهايت احترام وعزت را براى زوجه وحقوق او قائل است از توسل به اعمال شهوانى پرهيز مى كند واجازه نمى دهد ديو شهوت حتى براى يكبار او را فريب دهد .

 

تصميم دوم وى «عدم تملك» است كه گفت : لزومى ندارد به گرد آوردن مال پردازم . حدّ اقل وسيله براى سهل ترين راه زندگى كافى است . اين تصميم با هديه كليه دارائى خود ـ حتى جواهر آلات زوجه اش ـ به كنگره هندى هاى مقيم افريقاى جنوبى آغاز گرديد وبه اين حقيقت پايان يافت كه در روز شهادت وى هنگامى كه مأمورين دولت براى ثبت وضبط موقت اموال وى اقدام كردند معلوم شد تنها ثروت اين مرد ، عبارت بود از : يك ساعت ، دو جفت كفش چوبى ، يك عينك ، يك قلم ، كاردى مخصوص براى باز كردن پاكتها ، يك نمكدان ، دو كاسه چوبى ويك قاشق چوبى به اضافه پارچه سفيدى كه شبيه به لنگ بر خود مى بست وگاه گوشه اى از آن را روى شانه مى انداخت .

 

البته بايد افكار عميق او را در راه پيمائيهاى نبرد زولو با مطالعات وى همراه دانست . چه ، به تصديق خود او آثار تولستوى ، جان رسكين ، آدولف ژوست ، ومافوق اينها تعليمات گيتا كتاب مقدس هنود وانجيل وقرآن مجيد بخصوص فرمايشات حضرت پيغمبر (ص) در نوعپرورى وخلوص واخوت وسادگى اثرات فراوانى در فكر وى از خود باقى گذاشت .

 

گاندى معتقد بود هر كس پندى مى دهد و اصلى را موعظه مى كند بايد در درجه اول خود واجد آن شرائط ومزايا باشد بدين سبب با هر اصلى كه مواجه مى گشت نخست آن را در مورد خود به مرحله آزمايش در مى آورد ، در صورتى كه مقرون به حقيقت وواقع مى يافت ، آن را به دوستان وآشنايان تعليم داد .

 

گاندى به دنبال مطالعه آثار تولستوى وتورو دريافت كه يگانه راه مبارزه عليه زورگوئى مقامات اروپائى به هنديان در آن سامان استفاده از روش ساتياگ راها است كه در اصطلاح غير هندى آن را «مقاومت منفى» عنوان كرده اند ولى مفهوم اصلى كلمه «پافشارى براى راستى وحقيقت» است گاندى به پيروى از اصل «با شرير مقاومت مكن» كه از اندرزهاى عيسى مسيح است به هم ميهنان خود مى گفت : در راه راستى مبارزه كنيد ، هرگز به اعمال زور وتشدّد نپردازيد تا موفق شويد .

 

گاندى براى اولين بار مبارزه ساتياگ راها را بسال 1908 در افريقاى جنوبى عليه «قانون سياه» آغاز كرد كه فوراً بازداشت شد ومدت ده ماه در زندان گذرانيد .ژنرال اسموتس استاندار انگليسى افريقاى جنوبى قول داد در صورتى كه هنديها عليه قانون سياه مبارزه نكنند ، آن را لغو كند . گاندى به قول او اعتماد كرد وعليرغم مخالفتهاى شديد وحتى تهديد به مرگ هنديها برگه مخصوص را امضاء كرد . ولى اسموتس به عهد خود وفا نكرد وبه همين دليل قيام آرام وبدون سلاح هنديها آغاز شد ودسته دسته در سپتامبر 1908 به دنبال گاندى به زندان رفتند .

 

گاندى براى سومين بار در فوريه 1909 به زندان با كار محكوم شد . در طول سه ماه محكوميت ساعات فراغت را به مطالعه پرداخت وچنان از حيث روحيه وجنبه هاى اخلاق تقويت شد كه اعلام داشت بهترين محل براى ساختن وپرداختن روح ، زندان است .

 

مبارزه گاندى هنوز ادامه داشت كه دولت افريقاى جنوبى اعلام كرد فقط ازدواج اروپائيان رسميت دارد . زنان هندى اين اعلاميه را موجب هتك احترام وحيثيت خود تلقى كردند واز آن پس در مبارزات مسالمت آميز با مردان شركت وهمكارى كردند . هنديها به منظور نقض قانون به طور دسته جمعى از مرز ترانسوال گذشتند وبا اينكه عده زيادى از ايشان را گلوله سربازان اجنبى از پاى در آورد ولى پايدارى آرام وعدم توسل به اسلحه وپاسخ متقابل دولت را به زانو درآورد . به طورى كه گاندى را هم پس از چهارمين زندان ، آزاد كرد وقوانين غير قانونى بودن ازدواج غير اروپائيان وقانون سياه وقانون منع عبور از سرزمين ترانسوال وناتال را لغو كرد .

 

گاندى در يكى از همين چهار زندان بود كه يك جفت كفش صندل راحت براى ژنرال اسموتس بافت وژنرال مزبور پس از بيست وپنج سال هنگامى كه راجع به گاندى صحبت كرد ، گفت : حالا فهميدم كه شايسته نبودم پا در كفش چنان مردى كنم .

 

در سال 1893 كه گاندى به طرف افريقاى جنوبى حركت كرد يك وكيل جوان وبى تجربه اى بود وبه دنبال ثروت مى رفت . در ژانويه 1915 كه بار ديگر به ميهن خويش بازگشت به قول تاگور شاعر فيلسوف هند «روحى بزرگ ولى ژنده پوش» بود كه از مال دنيا چيزى نداشت ولى عزم كرده بود به اصلاح اخلاق هم ميهنان خود بپردارد .

 

در آن ايام هنوز كم بودند افرادى كه در خود هند گاندى را مى شناختند . ولى مسافرتهاى مرتب او به استانهاى كشور وبخصوص آغاز مبارزه ساتياگ راها در يكى از شهرهاى ايالت بهار موسوم به چام پاران وموفقيت اين مبارزه كه عليرغم ميل گاندى توسط مطبوعات در سراسر كشور تبليغ وبزرگ مى شد ، باعث شد تا روز به روز بر پيروان او افزوده گردد . مبارزه مسالمت آميز چام پاران به قول مطبوعات ملى هند ثابت كرد ، ملتى كه بخواهد مستقل شود بايد بپا خيزد وبرخاستن مولود يك عامل است ; آن هم تصميم .

 

مبارزه كارگران نساجى احمد آباد ، دومين وسيله اى بود كه سبب اشتهار بيشتر گاندى در خود هند شد وچون صاحبان كارخانجات حاضر نشدند خواسته هاى كارگران را برآورند وخطر گرسنگى براى كارگران بود ، گاندى اعلام كرد كه روزه خواهد گرفت وتاروزى كه مسئله حل نشود، به غذا دست نخواهد زد . اين امر در صاحبان كارخانجات نساجى احمدآباد بسيار مهم تلقى شد به طورى كه در عرض سه روز كارگر وكارفرما با هم كنار آمدند وگاندى روزه را شكست .

 

گاندى طى دو سال اول بازگشت اخير از افريقاى جنوبى چندين مبارزه مسالمت آميز را هدايت كرد ودر هيچ متينگ وتظاهراتى نبود كه خود پيشاپيش ديگران حركت نكند . به تصديق حتى دشمنان ومخالفين وى علت اصلى پيشرفت او همين بود كه اگر تظاهراتى بايد صورت بگيرد خود در صف اول مى ايستاد و به جلو مى رفت تا هرگاه مامورين شهربانى و دولتى حمله اى كنند اول خود او را بزنند وبازداشتش كنند .

 

در سال 1917 نايب السلطنه وقت انگليسى از او تقاضا كرد كه براى توفيق انگليس در جنگ ، مردم را تشويق تا در ارتش انگليسى هند نام نويسى كنند . گاندى كه هنوز امپراطورى بريتانيا را منزه مى پنداشت ، پياده به راه افتاد وبا تحمل مصائب بسيار ، واحد بزرگى تشكيل داد ولى ضمناً دريافت اگر مردم براى مبارزه به نفع حق خود وعليه زورگوئى با وى همگام هستند او نبايد بپندارد كه در جنگ براى ديگران نيز به همان نسبت فدائى وآماده هستند .

 

گاندى تا اين زمان در امور سياسى دخالت نكرده بود يا به عبارت ديگر قدم به صحنه سياست امور هند نگذاشته بود ; ولى حكومت انگليسى هند بجاى پاداش فداكاريهاى هنديان در جنگ بين المللى اول قانونى گذراند كه هند را در غل وزنجير نگاه دارند . به موجب اين قانون كه «رولت بيل» ناميده مى شد ، دولت مى توانست هر فرد هندى را كه عليه او سخنى راند ويا نويسد ، بدون محاكمه زندانى يا اعدام كند .

 

رولت بيل در واقع قانون خفقان عمومى بود وهمين قانون گاندى را از خواب ممتدى كه سالها بدان فرو رفته بود بيدار كرد ونظرش را نسبت به حكومت خارجى تغيير داد وبالضرورة او را به صحنه سياست كشاند .

 

مبارزات سياسى گاندى از سال 1919 ميلادى شروع شد وتا سال 1948 كه به ضرب گلوله يك فرد جاهل از پاى در آمد ، ادامه داشت . در واقع بايد او را در طول چنين مدتى طولانى يكه تاز سياست هند دانست .

 

گاندى در اين بيست ونه سال وضع كلى سياست هند را تغيير داد ولى خود او كوچكترين تغييرى ننمود . براى بيدار كردن احساسات مردم وتعميم مبارزات دستور «هرتل» صادر كرد . هرتل را بايد نوعى اعتصاب واعتراض عمومى دانست كه به هنگام اجراء آن بايستى كليه دكاكين وبازارها بسته شود ، كارمندان ادارات وبنگاهها اعم از دولتى وغير دولتى از حضور در محل كار امتناع ورزند .

 

نخستين هرتل كه به عنوان مبارزه با قانون خفقان عمومى بود موجب تعجب عمومى حتى خود گاندى گشت ; زيرا تا به آن روز باور نكرد كه ملت هندوان ومسلمانان تا به اين حدّ براى پيشرفت امور مشترك خود صميمانه همكارى كنند ولى او در اين مبارزه بازداشت شد وچون شنيد يك افسر پليس به دست جمعيت در احمد آباد به قتل رسيده است ، متأسف شد وبه منظور اعتراض عليه اين اقدام كه خلاف روح مسالمت آميز مبارزات او بود ، مدت سه روز ، روزه گرفت .

 

در روز اعلام روزه (سيزدهم آوريل 1919) ژنرال داير ، فرمانده انگليسى پادگان احمدآباد به سربازان خود دستور داد اشخاصى را كه در تظاهرات شركت داشتند در محلى به نام باغ جليان والا به مسلسل بستند در نتيجه يكهزار ودويست نفر در همان محل به قتل رسيدند وسى وشش هزار نفر ديگر زخمى شدند . اين قتل عام عمومى كه در تاريخ بشر كمتر نمونه وتالى دارد حتى در پارلمان انگليس مورد بحث قرار گرفت ويكى از نمايندگان آن گفت : «اين روز ، سياه ترين يوم در تاريخ حكومت انگليسى در هند است» سيزدهم ژوئيه را هنديها عزاى عمومى مى دانند .

 

چندى پس از اين واقعه مسئله خلافت به علت از بين رفتن امپراطورى عثمانى پيش آمد . اين امر كه در هند باعث تشكيل متينگ ها ومجامع مختلف شده بود كه توجه گاندى را به خود جلب كرد ، در چند متينگ به نفع هنديهاى مسلمان نطق كرد ودر يكى از همين متينگها بود كه «نهضت عدم همكارى» با حكومت انگليسى را پيشنهاد واعلام كرد .

 

سپس نهضت «سواراج» يا مبارزه براى حكومت خود مختارى هند را آغاز نهاد . شايد جالب توجه باشد اگر گفته شود همان گاندى كه چهار سال قبل مورد بى اعتنائى بعضى از مقامات حزب كنگره ملى هند بود وايشان او را مردى بى اطلاع از اوضاع هند وبى سياست تلقى مى كردند ، بسال 1920 ميلادى مركز سياست حزب كنگره ملى شد وچون به هيچ وجه رياست حزب را نپذيرفت غير مستقيم آن را اداره كرد وواسطه اى بود كه شكاف بين افراد تحصيلكرده وروشنفكر را با توده هاى مردم پر نمود وايشان را به هم مربوط ساخت .

 

نهضت عدم همكارى با اقدام گاندى مبنى بر بازگرداندن كليه مدالها ونشانهايى كه دولت انگليس در افريقاى جنوبى به وى اهداء كرده بود آغاز گرديد . گوئى ميليون هندو در انتظار چنين اقدامى بودند . چه به پيروى از گاندى عده بسيار زيادى مدالهاى خود را براى نايب السلطنه ارسال داشتند . شاگردان مدارس كلاسهاى درس را به عقب گذارده در كوچه وخيابان اجتماع كردند تا به فرمان گاندى پردازند . زنان هند كه قرنها از حقوق اجتماعى محروم مانده بودند ، در پى فرصتى مى گشتند تا نقش خود را در اجتماع ثابت كنند .

 

گاندى با مشاهده علاقه مردم براى آزادى واستقلال در هر موعظه اى كه مى كرد ومقاله اى كه در دو روزنامه هفتگى خويش موسوم به «هند جوان» و «نوجوان» به رشته تحرير در آورد ، مردم را به آرامش تشويق مى كرد .

 

در مبارزه اى كه ماه فوريه 1922 در ناحيه چورى چورا روى داد بار ديگر مردم يكى از مأمورين دولت را به قتل رساندند وگاندى با اعتراض عليه اين عمل روزه پنج روزه خود را اعلام داشت ، دولت كه در پى فرصت بود او را بازداشت كرد وقاضى انگليسى

«مهاتما» را به شش سال حبس بدون كار محك

گاندى مطالعات مذهبى واخلاقى خود را در زندان ادامه داد اما به علت كسالت شديدى كه ژانويه 1924 عارض او گشت ، به بيمارستان منتقل گرديد ودر حالى كه بيهوش بود ، يك طبيب انگليسى ، آپانديس او را عمل كرد .

 

روزى كه گاندى به زندان رفت ، دو گروه بزرگ مسلمان و هندو به يكديگر نزديك شده واحساسات عمومى به نفع آزادى ملت برانگيخته شده بود . ولى از بين رفتن مسئله خلافت با روى كار آمدن كمال آتاترك در كشور تركيه ، كه سبب شد هنديهاى مسلمان به كمك برادران هندوى خود احتياج نداشته باشند ، همراه با زد وخوردهاى متعددى كه به اشاره سياست خارجى در نقاط مختلف روى داد اين گروه را از يكديگر جدا ساخت .

 

گاندى به مدت پنج سال از فعاليت در سياست كناره گيرى كرد وفقط در راه وحدت نظر مسلمانان وهندو كوشيد ; زيرا علاوه بر اختلاف نظرات مذهبى ، حزب كنگره ملى نيز در دوران حبس وى از هم شكافت وانشعاب در آن وجود آمد .

 

گاندى در پايان سال 1929 كه جلسات سالانه حزب برپا بود قطعنامه اى پيشنهاد كرد كه به موجب آن حصول آزادى واستقلال هدف عالى حزب اعلام مى شد . با تصويب اين قطعنامه ثابت شد كه گاندى مصمم است بار ديگر قدم به عرصه سياست گذارد .

 

نهضت سواراج بار ديگر رونق گرفت وروز بيست وششم ژانويه 1930 به نام روز خودمختارى اعلام شد . هنديها از آن پس اين روز را جشن گرفتند وچون در همين تاريخ (26 ژانويه 1948) جمهوريت هند اعلام گرديد لذا امروزه «روز جمهورى» خوانده مى شود .

 

گاندى روز دوم مارس 1920 پس از اطلاع به نايب السلطنه وقت انگليسى در هند همراه با هفتاد وهشت نفر از زنان ومردانى كه با او در يك خانقاه زندگى مى كردند نهضت جديدى را كه اعتراض عليه قانون نمك عنوان شد ، آغاز نهاد ومدت بيست وچهار روز پياده در سواحل هند به حركت در آمد .

 

اين اقدام به ظاهر ساده وى در مردم اثر عميق گذارد . به طورى كه مرد وزن وكاسب وادارى وبزرگ وكوچك در هر محلى به ساحل دريا رفتند ونمكى را كه آب بر خشكى گذارده بود برداشتند وبه چوب وضرب وشتم وحتى تيراندازى وبازداشت پليس عليه اين اقدام اعتنا نكردند .

 

روز ششم آوريل بود كه گاندى صبح زود به كنار دريا رفت ومشتى نمك به دست گرفت وگفت ما اجازه نمى دهيم دولت خارجى با استفاده سرشار از منابع طبيعى مملكت را در ناراحتى گذارد . در چهارم ماه مه بود كه نيمه شب بازداشت وزندانى گشت.

 

دولت انگليس كه با مشكل بزرگى مواجه گرديده بود در نوامبر 1930 نخستين كنفرانس ميزگرد را در لندن تشكيل داد واظهار اميدوارى شد كه حزب كنگره در دومين كنفرانس ميزگرد شركت جويد . مذاكرات گاندى ـ ايروين براى تعيين سرنوشت هند واعلام خواسته هاى ملت به دولت انگليس در ماه فوريه 1931 آغاز شد ودولت كارگرى انگليس وعده مساعدت داد . همان گاندى ـ ايروين در پنجم مارس امضاء گرديد وگاندى روز بيست ونهم اوت بوسيله كشتى به صوب لندن حركت كرد تا در دومين كنفرانس ميزگرد شركت جويد . مسافرت او اگرچه از نظر امور سياسى براى هند مفيد فايده واقع نشد ولى ملت انگليس از تقاضاى واقعى ملت هند آگاه گرديد . گاندى هنگام بازگشت به هند در كشور سوئيس با رومن رولان ملاقات كرد ودر يكى از جلسات هواداران وى بود كه براى نخستين بار اعلام كرد «راستى ، خداست» .

 

قبل از آنكه پاى گاندى به بمبئى برسد به دستور نايب السلطنه جديد ، عده زيادى منجمله جواهر لعل نهرو بازداشت شدند وهمينكه گاندى به بمبئى وارد شد ، گفت : هديه ميلاد مسيح يك نايب السلطنه مسيحى براى هنديان ذيقيمت است ، خود او را هم بازداشت كردند وبدون محاكمه به زندان يراودا افتاد .

 

گاندى به علت اطلاع از تصميمات جديد دولت انگليس داير بر اينكه قصد دارد در قانون اساسى هند براى پيروان هر مذهب انتخابات جداگانه اى منظور كند ، طى نامه اى به نايب السلطنه اطلاع داد تا پاى مرگ روزه خواهد گرفت .

 

دولت انگليس در پنجمين روز روزه گاندى اعلام كرد كه از قصد خود بازگشته وگاندى نيز روزه را شكست .

 

گاندى پس از رهائى از زندان ، شش سال تمام براى بهبود زندگى افرادى كه «نجس» خوانده مى شدند و او ايشان را «فرزندان خدا» لقب داده وامروزه نيز چنين خوانده مى شود ، كوشيد وهندوان ومسلمانان را به وحدت دعوت كرد .

 

آغاز جنگ بين المللى دوم بار ديگر گاندى را به صحنه سياست دعوت كرد . پيشرفت سريع ژاپنى ها به سوى مرزهاى هند وعدم توانائى انگليس به دفاع از اين شبه قاره بزرگ ، سبب شد گاندى دست به ابتكار جديد زند ومبارزه اى را آغاز نهد كه به «از هند خارج شويد» معروف است .

 

گاندى روز هفتم اوت 1942 نطق شديدى عليه انگلستان ايراد كرد ودو روز بعد همراه با ساير پيشوايان حزب كنگره ملى هند بازداشت شد وبه زندان افتاد .

 

در فوريه سال بعد روزه بيست ويك روزه خود را براى آشتى ومودت مسلمانان وهندوها در سراسر هند آغاز نهاد كه به علت وخيم شدن وضع مزاجى واحتمال بلواى عمومى در آن كشور روز ششم مه آزاد گرديد . زندان اخير از دو حيث براى گاندى گران تمام شد ; زيرا زوجه وصميمى ترين دوست ودبير مخصوص او در طول آن دوران ، بدرود حيات گفتند .

 

نايب السلطنه هند در ماه مه 1947 جلسه مخصوصى براى ملاقات با گاندى وترتيب استقلال هند برپا ساخت . در نتيجه اين ملاقات ومذاكره آزادى هند در پانزدهم اوت 1947 اعلام گرديد وبدين ترتيب مبارزه اى كه از سالها قبل آغاز شده وگاندى سبب تعميم آن در كليه ايالات هند شده بود، به نتيجه رسيد .

 

گاندى از اين پس براى رفع اختلافات پيروان مذاهب مختلف ، بخصوص هندو ومسلمين همت گمارد ومرتب پياده از شهرى به شهر ديگر رفت . هر كجا كه با مشكلى مواجه گشت روزه مى گرفت ومردم فوراً اوامر او را پذيرفته و وى افطار مى كرد .

 

در دومين روز از روزه آخر يك بمب دستى به طرف اطاقى كه او نشسته بود پرتاب شد كه به وى اصابت نكرد وصدمه اى نرساند . ده روز بعد در سى ام ژانويه 1948 هنگام مراجعت از عبادتگاه ساعت نه ونيم صبح محلى كه به نام «بيرلاهاوس» خارج مى شد تا براى انجام فريضه مذهبى به خانقاه رود يك هندوى متعصب از اهل پونه به نام رامينات ، به او نزديك شد ودر حالى كه تظاهر به اداى احترام به او كرد به وسيله طپانچه كوچك خودكار سه تير به طرف قلب وى شليك نمود . گاندى كه بر اثر روزه هاى اخير بيش از پيش ضعيف واستخوانى شده بود ، بر زمين افتاد وپس از اداى دو كلمه «هه رام» (يعنى خداوندا) قلبى كه هميشه براى محبت به ديگران مى طپيد ، از حركت باز ايستاد .

 

رامينات در بازرسى گفت : من به اين جهت گاندى را كشتم كه با سياست اين مرد كه نهرو نيز از او پيروى مى كرد مخالفت داشتم . نهرو مى گويد : گاندى كشته شد ، اين قهرمان مقاومت منفى كه مظهر اخلاق عالى ومخالف با هر گونه عمل شديد بود چنين مقرر شده بود كه به نحو شديدى از دنيا برود . هنگامى كه گاندى مى خواست براى صلح واخوت بويژه در هندوستان دعا كند دعاى او قطع شد .

 

آنچه را گاندى تعليم مى داد ، جنبه هندى نمى توان داد وآن را مخصوص به هند نمى توان دانست ; زيرا تعليمات اخلاقى وى ارزش جهانى داشت ومى توان آن را در دو كلمه «راستى» و «عدم تشدد» تلخيص كرد. او گفت : سالك راه حقيقت نبايد تحت هيچ شرايط ومقتضياتى پا از راهى كه انتخاب نموده فرا نهد وبراى رسيدن به هدف ، اگر چه دشمن در پيش باشد ، نبايد به اعمال جبر وزور متوسل گردد .

 

گاندى كتب مقدسه اديان بزرگ را همراه با آثار اخلاقى پيشروان اخلاق وفلسفه مورد مطالعه قرار داد وارزش معنوى او به پيروى از نظر انسان دوستى او در اين است كه به حقيقت تمام اديان پى برد وبه آنها عمل كرد .

 

از رسوم وى يكى اين بود كه همه روزه يك آيه از هر يك از كتب مقدسه اديان بزرگ تلاوت مى كرد وآنگاه به كارهاى روز رسيدگى مى نمود . هفته اى يك بار (روزهاى دوشنبه) روزه مى گرفت وهفته اى يك روز (ايام سه شنبه) حرف نمى زد وبه تعمّق وتفكّر مى پرداخت .

 

آثار گاندى ـ گاندى داراى انتشارات وتأليفات مختلف است :

 

1 ـ تجربيات من با راستى يا سرگذشت مهاتما گاندى به قلم خود او (اين كتاب توسط نويسنده مقاله ترجمه شده است) .

 

2 ـ نامه هاى من به «ميرا» (48 ـ 1924).

 

3 ـ صد در صد ساخت هند .

 

4 ـ وحدت جماعات وفرق .

 

5 ـ برنامه خلاقه ـ مفهوم ومحل آن .

 

6 ـ خاطرات دهلى .

 

7 ـ رژيم غذائى واصلاحات آن .

 

8 ـ كمبود خواربار ومسئله كشاورزى .

 

9 ـ براى صلح دوستان .

 

10 ـ از زندان مندير .

 

11 ـ مكاتبات من با دولت .

 

12 ـ خود مختارى داخلى هند .

 

13 ـ قانون كار هندو .

 

14 ـ خوشه هائى كه در پاى گاندى چيده شد .

 

15 ـ كليد بهداشت .

 

16 ـ عدم تشدد در صلح وجنگ (دو جلد) .

 

17 ـ رام نامه .

 

18 ـ ساتياگ راها .

 

19 ـ ساتياگ راها در افريقاى جنوبى .

 

20 ـ منتخب نامه ها (دسته اول) .

 

21 ـ منتخباتى از باپو .

 

22 ـ كف نفس .

 

23 ـ صداى ملت .

 

24 ـ به دانشجويان .

 

25 ـ به بانوان .

 

26 ـ به هندوها ومسلمانان .

 

27 ـ به شاهزادگان .

 

28 ـ بانوان وظلم اجتماعى كه به ايشان روا مى شود .

 

29 ـ ميسيون هاى مسيحى وموقعيت ايشان در هند .

 

30 ـ اقتصاد وپارچه ساخت هند .

 

31 ـ مسئله استانهاى هند .

وم ساخت .